او به تأثیرپذیری از اندیشههای علامه امینی بارها اشاره کرده و بارها از سوی علامه امینی و رهبر معظم انقلاب مورد تحسین و تشویق قرار گرفته بود. «امشب شهادتنامه عشاق امضا میشود» و «آمدم ای شاه پناهم بده» از سرودههای معروف این شاعر فقید و خوشطبع بوده است. به بهانه سالروز فوت این شاعر پیشکسوت گفتوگویی با استاد مصطفی محدثی خراسانی داشتیم و درباره شعر آیینی و زوایای مختلف شعر و شخصیت این شاعر پیشکسوت صحبت کردیم. این گفتوگو را میخوانید.
یکی از نکاتی که درباره شعر آقای چایچیان مورد توجه است قدرت و قوت شعری و ادبی آن است. این در صورتی است که بعضاً شاعران پیشکسوت شعر آیینی و هیئتی به خاطر نزدیک شدن به زبان مردم از بعضی معیارهای شعری عدول میکنند. شما درباره ویژگیهای شعری استاد چایچیان چه تحلیلی دارید؟
یکی از حلقههای مفقوده در حوزه شعر آیینی همین نکتهای است که شما اشاره کردید. آنهایی که شعر را به قاعده و سامان میگویند مردم با شعرشان ارتباط برقرار نمیکنند و آنهایی که مردم با شعرشان ارتباط برقرار میکنند نمیتوانند شعر به قاعده و بهسامانی بگویند. دلیلش هم این است که شاعران آیینی میخواهند به خاطر ارتباط با طیف وسیع مخاطب که عموم مردم هستند، گفتار و سبک شعر و بیانشان در حد شاعران مرثیهسرا و مداحان نوحهسرا بماند. ولی خوشبختانه پس از انقلاب اتفاقاتی افتاد و چهرههایی پیدا شدند که توانستند در شعر آیینی و هیئتی میدانداری کنند؛ یعنی هم بهگونهای شعر بگویند که مردم با آنها ارتباط برقرار کنند و هم حد نصابی از اصول شعر و ادبیات را در شعرشان رعایت کنند. از جمله این شاعران یکی آقای آغاسی بود که میدانید ایشان یکی از میداندارهای این عرصه بود و توانست این خلأ را تا حد زیادی پر کند. یا مثلاً آقای ژولیده نیشابوری که ایشان هم در دوران انقلاب توانست خیلی میدانداری کند.
یگر شاعری که ایشان هم از پیشکسوتان و بزرگان این حوزه است آقای حبیبالله چایچیان است. ایشان هم زبان مردم را پیدا کرده و میشناخت و به زبان آنها سخن میگفت و هم شعرش حدنصاب قابل قبولی از نظر ادبی داشت. از طرفی نیز شعر ایشان برآمده از جان بود، ساختگی نبود و شعری نبود که ایشان نشسته باشد و تنها بر اساس توانمندیهای ادبی و سخنوری خودش آن را نوشته باشد. این سه خصیصه وقتی با هم جمع میشوند، یعنی شاعرانگی و جوششی بودن شعر و از طرفی قابل فهم بودن برای تودهها، منجر به این مقبولیت عام میشود که آقای چایچیان هم به آن دست یافت و من فکر میکنم به این راحتی کسی به سطح ایشان نمیرسد.
در یک گفتوگو بیان کرده بودید شعر وقتی آیینی است که از تفکر آیینی برخاسته باشد. آقای چایچیان از شاعرانی بودند که هم اهل مطالعه و اندیشه بودند و هم با بعضی اندیشمندان دینی مثل علامه امینی ارتباط داشتند. تفکر آیینی در شعر آقای چایچیان را چطور میبینید و این مسئله را چقدر نیاز امروز شعر آیینی میدانید؟
آقای چایچیان حاصل یک زیست عمیق در حوزه دین است. ایشان با این مفاهیم بزرگ شده، زندگی کرده، آرزوها، حسرتها، آمال و شادیها و غمهایش ارتباط تنگاتنگی با مفاهیم دینی و مذهبی داشته است. درنهایت چنین آدمی است که در همراهی با اندیشمندان حوزه دین، مطالعات دینی و زندگی دینی که در آن رشد کرده و پرورش پیدا کرده، به چنین سطحی از شعر دینی میرسد. مجموع این داراییها ایشان را به مدار و معیاری رسانده که کلامش کاملاً برخاسته و برآمده از جان این مفاهیم باشد و وقتی آقای چایچیان حرف میزند و شعر میگوید و سخن میگوید، همراه با ذات و هویت مفاهیم دینی است. این فرق میکند با کسی که میخواهد صرفاً با نام بردن از چهرههای دینی و شخصیتهای مذهبی و به کار بردن اصطلاحات آیینی در کلام خودش شعر آیینی بگوید. این تفاوتی است که بین آقای چایچیان و بعضی شاعران وجود دارد و متأسفانه همین هم سبب شده برخی شاعران آیینی روزگار باوجود فضاهای رسانهای و تبلیغاتی که برایشان فراهم است و چند صباحی سر زبانها میافتند و شهرتی پیدا میکنند، درنهایت رو به افول و خاموشی بگذارند و یا خودشان خاموش و یا شعرشان خاموش شود و در جان مردم و زبان مردم ماندگار نشوند.
گاهی در تاریخ ادبیات ما یک شعر و حتی یک بیت میتواند یک شاعر را ماندگار کند و حتی روی تاریخ تشیع و زیست شیعیان تأثیر بگذارد. بعضی شعرهای آقای چایچیان نیز چنین حالتی دارد. چه میشود که شعر یک شاعر ماندگار میشود و در میان مردم رسوخ پیدا میکند؟ این فقط وابسته به معیارهای شعری و ادبی است یا چیزهای دیگری هم وجود دارد؟
تحلیل دقیق این نکته به نحوی که بتوانیم همه جوانب قضیه را بسنجیم و فرمولی ارائه دهیم که اگر شعری اینگونه نوشته شود مثلاً تبدیل به کلامی میشود که زمزمه مردم میشود، مثل شعرهای «آمدم ای شاه پناهم بده» یا «امشب شهادتنامه عشاق امضا میشود» سخت است و شدنی نیست. قطعاً نمیشود این اتفاق را کاملاً فرمولیزه و سازوکار آن را مشخص کرد. مسائل زیادی باید دست به دست هم بدهند تا چنین اتفاقی بیفتد. کما اینکه شعر «یاران چه غریبانه رفتند از این خانه» از آقای بیگی نیز چنین حالتی دارد. وقتی آدم به لایههای زیرین این شعر نگاه میکند میبیند این آهنگ و قافیه و وزن در ادبیات ما بارها تکرار شده و جدید نبوده، مثلاً شعر «من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه» با همین وزن و قافیه قبلاً گفته شده، همچنین وقتی این شعر را تحلیل فرمی و زبانی میکنیم هم میبینیم آنچنان آش دهانسوزی نیست و خلاقیت چندانی هم ندارد، ولی یک چیزهایی دست به دست هم داده و این اتفاق برای این شعر افتاده است. با اینهمه میتوان به یک نکته مهم اشاره کرد؛ شعر وقتی از جان شاعر برآمده باشد، از متن هویت، زیست، حب، تولی و تبرای شاعر برآمده باشد، این اقبال را پیدا میکند که مورد توجه مردم قرار بگیرد و ماندگار شود.
یادمان است سالها پیش بزرگداشتی در مؤسسه اوج برای استاد چایچیان برگزار شد که شاعران مختلف حضور پیدا کرده و درباره ایشان صحبت کردند. اگر از آن شب خاطرهای دارید ممنون میشویم بیان کنید. چقدر لازم است بزرگانی مثل آقای چایچیان به جوانان معرفی شوند؟
خاطره آن مجلس این بود که من در برنامهای از برنامههای «شبهای شاعر» که آقای قرایی برگزار میکرد مجری بودم، همین مراسم بزرگداشت آقای چایچیان بود. دوستان اجرای برنامه را به من محول کرده بودند که توفیقی برای من بود و موجب شد به خاطر اجرای برنامه دوباره مرور عمیقتری بر زندگی ایشان داشته باشم. یادم است خدمتشان رسیدم و دو ساعت با هم صحبت کردیم. در آن برنامه هم که ایشان به خاطر کهولت با سختی زیاد در آن حاضر شدند، یک بار دیگر از نزدیک ایشان را دیدم و برایم حضور دلچسبی بود. وقتی مجری چنین برنامهای با شخصیتی روبهرو میشود یک ارتباط بیشتر و عمیقتر با آن فرد برقرار میکند. من هم میتوانم بگویم در همان ارتباطها به شناخت عمیقتری از مرحوم چایچیان و ابعاد معرفتی و اخلاقی ایشان رسیدم. وقتی انسان از دور این اسمهای مشهور را میشنود، بر اساس همان دیدارهای نه چندان نزدیک قضاوت میکند ولی وقتی این آدمها را از نزدیک میبینی و برخوردهای معرفتی و اثر کرامت و مناعت طبع آنها را از نزدیک مشاهده میکنی، شناخت عمیقتری پیدا میکنی. من همینقدر میتوانم بگویم دیدار ایشان در آن شب موجب شد ارادت من به آقای چایچیان صدچندان شود. نوع برخوردها، خویشتنداری و فروتنیها که از جان ایشان برمیآمد ارادت من به ایشان را صدچندان کرد.
یک خاطره از شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» داشتید که اگر اینجا آن را بیان کنید ممنون میشویم.
این خاطره را در همان مراسمی که برای بزرگداشت ایشان برگزار شده بود از زبان مرحوم چایچیان شنیدم که بیان کردنش خالی از لطف نیست. استاد چایچیان برخی اوقات درباره چگونگی سرودن شعرهایش سخن میگفت که یک بار درباره شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» میگفتند مادرم بیماری سختی داشت، به حرم امام رضا(ع) مشرف شدیم و تا چشمم به حرم و بارگاه امام رضا(ع) افتاد، ناخودآگاه این شعر بر زبانم جاری شد و در مدتی که مشغول زیارت بودم آن را به پایان رساندم و این شعر زبان حال مادرم در روزهای پایانی عمرش است. خوب است کسانی که این شعر را میشنوند یا میخوانند از شرایط و حال و هوای سرودن آن هم خبر داشته باشند.
صحبت دیگری هست که بخواهید بیان کنید؟
نه، فقط میخواهم بگویم عواملی دست به دست هم داد و سبب شد کسی مثل آقای چایچیان بروز کند. کسی که پیش از انقلاب شاعر مطرح آیینی بود، با فضای انقلاب همراستا شد و حوزه نفوذ کلامش را گسترش داد. ایشان از نوادر شاعرانی بود که با بزرگان دینی و اندیشمند ما مرتبط بود و این موجب شده بود شعر آیینی ایشان شعری با پشتوانه و ارجمند باشد. ای کاش این شرایط برای شاعران جوانی که در حوزه شعر آیینی کار میکنند هم فراهم شود تا بتوانند با پشتوانهها و لوازم و اسباب کامل شعر آیینی این مسیر را بپیمایند.
نظر شما